سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]

خدای عهد عتیق ( 1 ) - روی پله های معبد
جمعه 103 آذر 23
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:142

تسنیم :: 84/7/26:: 1:24 صبح

 

بى‏گمان، شاکله آموزه‏هاى ادیان بر درک چگونگى پیوند بشر با خدا استوار است و «دیانت موضوع رابطه انسان با خداست‏» . یهودیت از جمله ادیان توحیدى است که فهم آن بدون درک تصویرى که از تعامل خدا و بشر ارایه مى‏دهد ناممکن است . خداى عهد عتیق خدایى است‏حاکم و قانونگذار; او شهریار زمین است که پادشاهان جهان از هیبت‏بى‏مثالش به خود مى‏لرزند; خدایى که بندگانش باید از او بترسند، آن‏گونه که جرات نکنند نامش را بر زبان برانند . خداى ملى یهودیان خداى آنان است و نه دیگران و آنان قوم خدایند نه دیگران . خداى عهد عتیق خدایى است‏بیرونى که فاصله‏اش با انسان از بین نمى‏رود و اگرچه، گاه فرمان مى‏دهد تا بندگانش بدو عشق بورزند، ولى اگر بنده‏اى بخواهد و یا بتواند او را دوست داشته باشد، بى‏گمان، این عشق از دروازه وحشت گذشته است . خداى عهد عتیق، حاکم اطاعت‏طلبى است که تنها در چارچوب قانون با بندگانش در تعامل است .
بى‏تردید، تصور چگونگى تعامل انسان با خدا از ابتدایى‏ترین آموزه‏هاى ادیان به شمار مى‏آید و این آموزه‏اى است که سهم شایانى را از متون دینى مختلف به خود اختصاص داده است و اساس دیانت ادیان را تشکیل مى‏دهد، به گونه‏اى که مى‏توان گفت «اساسا دیانت موضوع رابطه‏اى است‏بین انسان و خدا» (1) . دیگر آموزه‏هاى ادیان کم و بیش، مستقیم یا غیرمستقیم، در تلاشند تا این ارتباط را روشن‏تر رسم نمایند .

گذشته از اساس دین، تدین آدمیان نیز در سایه چنین تصویرى سامان مى‏پذیرد . مى‏توان گفت اساس دین‏ورزى آدمیان در گرو برداشتى است که از تعامل خود و خدا دارند . به همین دلیل و به سبب اختلاف و تفاوت این تصاویر، تدین‏ها هم متفاوتند . اندکى درنگ در تعریف دانشمندان، ما را در این عقیده استوارتر مى‏سازد که تصاویر رابطه خدا و انسان تصاویر یکسانى نیست . براى نمونه، خداى افلاطون آفریدگار هستى است; خداى مالبرانش واضع قوانین عمومى است; خداى دکارت استوارگر قوانین حرکت و خداى لایب‏نیتس مهندس و معمار عالم است . (2)

در پرتو همین تفاوت تصویرهاست که خداى فلاسفه واجب الوجود، خداى فقیهان خداى معبود و مولى، خداى عارفان خداى محبوب و خداى عامیان خدایى همراز و همیار است و باز به همین دلیل است که بیماران با خداى شفابخش گفت‏وگو مى‏کنند، در حالى که خاطیان با خداى بخشایش‏گر، و خواهشمندان با خداى بخشنده، و دلدادگان با خداى معشوق هم سخن مى‏شوند .

آن جمله معروف پاسکال، که بر پارچه‏اى نگاشته و بر نیم تنه خود دوخته بود و تا آخرین لحظه‏هاى عمر خود به همراه داشت، به روشنى بر این تفاوت تصویرها اشاره دارد . وى در آن نوشته، چنین نگاشته بود: ما در زیر عنوان آتش چنین مى‏خوانیم «خداى ابراهیم، خداى اسحاق، خداى یعقوب نه خداى فلاسفه و محققان‏» . (3) نمایان است که گریز پاسکال از بى‏خدایى به خدا باورى نیست، بلکه وى از خدایى به خداى دیگر مى‏گریزد; از خداى فلاسفه به خداى ابراهیم .

 

منبع : فصلنامه هفت آسمان / مهراب صادق‏نیا

------------------------------------------------------

1) بوبر، کسوف خداوند، ترجمه: عباس کاشف، ص 102 .

2) P.H.Owen ، حمید بخشنده، 15و16 . نیز نک: تبیین الهیات مسیحى ترجمه میکائیلیان، ص‏20 .

3) بوبر: همان، ص 67


 


موضوعات یادداشت

::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

91353

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
خدای عهد عتیق ( 1 ) - روی پله های معبد
::لوگوی دوستان::





::لینک دوستان::
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
الهه بانو
غزل بگو
ساحل آرامش
ساده دل
درد زندگی
شیرین تر از شیرین
لینکستان
یواشکی
::اشتراک::
 
::آرشیو::
::طراح قالب::